سلام یکی یدونم عروسک نازم امروز با بابایی رفتیم تفریح البته فقط گردش بود آخه از بس سرد بود که نتونستیم پیاده شیم آفتابی بود اما آفتابش گول زن بود سرد بود هوا.به یاد تفریح های دو نفره ی قدیم رفتیم پیست موتور کراس که هر دو تا عاشقشیم اما مامورا اومده بودن جمش کرده بودن ما هم با زده حال برگشتیم یادش بخیر شما سه هاهه توی دلم بودی که با بابایی با کراس رفتیم عباس آباد خیلی خوش میگذشت خلاصه کلی آب دیده شدی اون روزا عزیزم دو روزه بدجوری سرما خوردی امروز که حالت حسابی بد بود من بودمو پوآر بینی هی بینیتو خالی کردم دلم برات کلی سوخت سفید برفی جونم.الانم ساعت سه ونیمه و تو با بابایی خوابیدین. امروز روزه ولنتاین بود منم واسه بابایی...